Crocodile Price

 Badge Number: #28-R-25

زندگی نامه

داستان زندگی کروکودایل پرایس

کروکودایل پرایس در ۸ نوامبر ۱۹۹۲، در دهکده کوچک و خلوتی به نام وومبتز هالو در قلب استرالیا متولد شد. اسم عجیبش ترکیبی از علاقه پدرش، بروس “اسنپ” پرایس، به شکار کروکودیل و حس شوخ‌طبعی مادرش، شیلا، بود که می‌خواست نام پسرش را هیچ‌کس فراموش نکند

زندگی در وومبتز هالو برای بچه‌ای مثل کروکودایل پر از هیجان و دردسر بود. او به جای بازی با دوستانش، در حال ساختن تله‌هایی برای “آزمایش‌های علمی” روی کانگوروهای محلی بود (که البته بیشتر شبیه تلاش برای گرفتار کردن آنها بود تا مطالعه). در یکی از پروژه‌های کودکانه‌اش، او موفق شد یک شترمرغ فراری را با یک طناب و یک سطل به دام بیندازد، هرچند که این اتفاق باعث شد یک هفته در خانه حبس شود چون مادرش فهمیده بود از طناب بند رخت برای این کار استفاده کرده است

خانواده پرایس خانواده‌ای پر از کار و تلاش بودند. پدرش شغلی خاص و پرهیجان داشت؛ او مسئول گرفتن حیوانات خطرناک و موذی بود و معمولاً با جمله معروفش “اگر زیاد پا دارد، می‌گیرمش!” به کارش اشاره می‌کرد. مادرش، در سوی دیگر، نانوای معروف شهر بود که پای‌های معروفش همیشه تا کیلومترها مشتری داشت

کروکودایل در همین فضای خاص رشد کرد. از پدرش یاد گرفت چطور شکار کند، رد پاها را دنبال کند و با طبیعت سازگار شود، و از مادرش نظم و عشق به عدالت را به ارث برد—هرچند که تعریف مادرش از عدالت گاهی به اندازه‌گیری دقیق آرد و شکر مربوط می‌شد

اولین جرقه اجرای قانون

وقتی کروکودایل ۱۲ ساله بود، حادثه‌ای رخ داد که آینده‌اش را رقم زد. یکی از کانگوروهای محلی (که او “جویی” صدا می‌زد) گم شده بود. او یک تیم جستجو از بچه‌های دهکده تشکیل داد و با استفاده از مهارت‌های ردیابی پدرش، رد کانگورو را پیدا کرد. این عملیات نجات باعث شد کروکودایل به اهمیت پیگیری و عدالت پی ببرد.

چند سال بعد، وقتی نوجوان بود، ماجرای دیگری او را به فکر اجرای قانون انداخت. او با موتور چهارچرخش در حال گشت‌زنی در اطراف دهکده بود که یک ماشین مشکوک را دید. وقتی نزدیک‌تر شد، متوجه شد که قاچاقچیان در حال دزدیدن یک کیسه پر از مارمولک‌های کمیاب هستند. کروکودایل شجاعانه مسیر ماشین را مسدود کرد و آنها را مجبور به فرار کرد. این اتفاق باعث شد اهالی دهکده او را “قهرمان” صدا بزنند و او هم برای اولین بار فهمید که کمک به دیگران چقدر می‌تواند لذت‌بخش باشد.

جایی برای آرزوهای بزرگ

دهکده کوچک وومبتز هالو برای رؤیاهای بزرگ کروکودایل کوچک بود. او در ۲۳ سالگی تصمیم گرفت که زندگی‌اش را به مرحله جدیدی ببرد و به لس سانتوس نقل مکان کرد؛ شهری پر از چالش و ماجراجویی.

وقتی وارد اداره پلیس لس سانتوس (LSPD) شد، همه فکر می‌کردند این پسر استرالیایی با لهجه عجیبش دوام نمی‌آورد، اما کروکودایل خیلی زود همه را شگفت‌زده کرد. او با روش‌های خلاقانه‌اش، از جمله پریدن روی کاپوت ماشین‌های در حال فرار یا دستبند زدن مظنون به یک تیر چراغ برق، تبدیل به یکی از افسران معروف شد.

آشنایی سرنوشت‌ساز با شری شاینی

یکی از شب‌های بهاری سال ۲۰۲۴، کروکودایل پرایس که در اوج موفقیت‌هایش به‌عنوان رهبر تیم SRU بود، تصمیم گرفت دعوت یکی از همکارانش را برای شرکت در یک قرار بلایند دیت بپذیرد. او که معمولاً از چنین موقعیت‌هایی دوری می‌کرد، این بار تصمیم گرفت شانسی به زندگی شخصی‌اش بدهد.

وقتی کروکودایل وارد آرکید بازی شد، بعد از بلایند دیت پر از هیجان و سوال های پیچیده نگاهش به دختری افتاد که با موهای قرمز نزدیک به صورتی و صورتی ماه و لطیف، درخشش خاصی داشت. شری شاینی، دختری پرانرژی و خلاق، همان لحظه اول قلب کروکودایل را تسخیر کرد. نگاه‌های شری آرامش‌بخش و لبخندهایش شبیه نوری گرم در دل شب بود.

عشقی که جرقه خورد

آن شب، کروکودایل و شری ساعت‌ها درباره زندگی، رؤیاها و حتی چالش‌هایشان صحبت کردند. شری که عاشق هنر و طبیعت بود، از رویکرد خلاقانه‌اش به طراحی گرافیک و از الهام‌هایی که از طبیعت می‌گیرد، گفت. او باور داشت که زندگی مانند بوم نقاشی است و هر فرد با انتخاب‌هایش به آن رنگ اضافه می‌کند.

کروکودایل که همیشه درگیر مسئولیت‌هایش بود، برای اولین بار کسی را پیدا کرد که به او اجازه می‌داد از زاویه‌ای تازه به دنیا نگاه کند. لطافت و قدرت شخصیت شری او را شگفت‌زده کرده بود. شری با همان صورت ماه و لطیف، ترکیبی از صمیمیت و استقلال بود که باعث می‌شد کروکودایل احساس کند کسی را پیدا کرده که می‌تواند به او تکیه کند.

هدیه‌ای از جنس عشق

پس از چند ماه رابطه، کروکودایل تصمیم گرفت در اولین سالگرد آشنایی‌شان عشقی که به شری داشت را با هدیه‌ای خاص نشان دهد. او می‌دانست که شری همیشه آرزوی داشتن یک BMW E46 M3 GTR نسخه Most Wanted را داشته است. این ماشین، برای شری نماد آزادی و هیجان بود.

کروکودایل با دقت و عشق تمام پس‌اندازش را جمع کرد و ماشینی را که شری همیشه رؤیایش را می‌دید، خریداری کرد. او حتی خودرو را به سلیقه شری شخصی‌سازی کرد و وقتی ماشین را به او هدیه داد، شری با چشمانی پر از اشک خوشحالی گفت:
“این فقط یه ماشین نیست؛ این نماد عشقیه که همیشه فکر می‌کردم فقط تو قصه‌ها وجود داره.”

از آن روز به بعد، BMW شری به یکی از خاطره‌انگیزترین نمادهای عشق میان آن‌ها تبدیل شد و شری و کروکودایل سفرهای زیادی را با هم در این ماشین آغاز کردند، سفرهایی که هرکدامشان داستانی تازه از عشق و ماجراجویی را رقم زد.

نگاه کروکودایل به آینده

کروکودایل همیشه می‌گوید:
“من نه فقط برای اجرای قانون اینجام، بلکه می‌خوام دنیا رو کمی بهتر از چیزی که پیدا کردم، ترک کنم.”
این فلسفه زندگی اوست؛ ترکیبی از شوخ‌طبعی کودکانه و حس عدالت‌خواهی جدی که او را به پلیسی منحصربه‌فرد تبدیل کرده است.

تاریخچه فعالیت

رزومه و تاریخچه