Michael Mckinley

Badge Number: #88-C-10

زندگی نامه

مایکل مک‌کینلی، فرزند استیو مک‌کینلی، در سال ۱۹۸۹ در شهر کوچک پوتو، ایالت اوکلاهما، چشم به جهان گشود. فرزندی تنها در خانواده‌ای سخت‌گیر، با پدری که سال‌ها در خدمت نیروی پلیس بود و مادری مهربان که در دوران کودکی از دست رفت. مرگ مادر در سن شش‌سالگی، نقطه‌ای تاریک و عمیق در روان مایکل ایجاد کرد؛ زخمی که سال‌ها التیام نیافت، اما در عوض، او را به شخصیتی درون‌گرا، مستقل و مقاوم تبدیل کرد.

استیو مک‌کینلی، پدرش، افسر برجسته‌ای بود که قانون را خط قرمز می‌دانست و از مایکل نیز همین انتظار را داشت. این سخت‌گیری‌ها گاه تا جایی پیش می‌رفت که مایکل از داشتن دوستان صمیمی محروم می‌شد، چرا که پدرش به‌ندرت به کسی اعتماد می‌کرد. با وجود همه‌ی تنش‌های پدر و پسری، مایکل هرگز پا را از دایره احترام بیرون نگذاشت و با فروتنی، مسیر سختی را که پدرش پیش رویش گذاشته بود، طی کرد.

او تحصیلات خود را در رشته‌ای که علاقه چندانی به آن نداشت به پایان رساند، اما مسیر حرفه‌ای‌اش در پلیس، جایی بود که سرنوشت واقعی او رقم خورد. با پیوستن به نیروی پلیس OKPD، مایکل نخستین تجربه‌های خود را در کنار افسرانی باتجربه آغاز کرد. علاقه‌مندی و مهارت خاص او در رانندگی و کنترل موقعیت‌های پرخطر، باعث شد خیلی زود به دیویژن Traffic Enforcement منتقل شود؛ جایی که در دل خیابان‌های پرتردد و چالش‌برانگیز، به اجرای قانون و تحلیل رفتار رانندگان پرداخت.

با گذشت زمان، او به واحدی بسیار خاص و حساس دعوت شد: High Speed Interception Unit (HSIU) — واحدی که برای تعقیب و دستگیری مجرمان در شرایط سرعت بالا طراحی شده بود. در اینجا، مایکل در عملیات‌هایی شرکت کرد که هر لحظه‌اش می‌توانست به قیمت جانش تمام شود. اما او نه‌تنها زنده ماند، بلکه درخشان ظاهر شد و در میان هم‌رزمانش به عنوان یک تعقیب‌گر حرفه‌ای شناخته شد.

پس از چند سال، فضای یکنواخت و محدود شهر پوتو برای روح بلندپرواز مایکل کافی نبود. او با تصمیمی بزرگ، به پلیس لندن (LOPD) پیوست؛ یکی از پیچیده‌ترین و پرچالش‌ترین دپارتمان‌های پلیس در سطح بین‌المللی. در آنجا، ابتدا در رده‌ی Constable First Class فعالیت خود را آغاز کرد و به‌تدریج، در واحد Human Resources (HR) و سپس در دیویژن Field Training Division (FTD)، به‌عنوان یک FTO Officer مشغول به کار شد.

او نه‌تنها مهارت‌های خود را ارتقا داد، بلکه به مربی و الهام‌بخش افسران جوانی تبدیل شد که امروز بسیاری از آن‌ها در رده‌های بالای پلیس مشغول خدمت‌اند. در همین سال‌ها، عشق نیز در زندگی مایکل شکوفا شد. او با زنی که سال‌ها دل در گروی او داشت ازدواج کرد و خانه‌ای گرم ساخت — خانه‌ای که بعدها به صحنه‌ای از غم بدل شد.

در یکی از شب‌هایی که مایکل از مأموریتی ناکام بازگشته بود، خانه‌اش مورد حمله قرار گرفت. مجرمی که مدت‌ها در تعقیبش بود، با نقشه‌ای خبیثانه، به‌همراه همدستانش به خانه‌ی او حمله کرد. در این حمله، همسر مایکل به قتل رسید و خود او به‌سختی مجروح شد. اما این پایان ماجرا نبود.

چند هفته بعد، تهدیدی مشابه علیه خانواده یکی از دوستانش تکرار شد. او بارها نگرانی خود را در این باره با مافوق‌هایش مطرح کرده بود، اما فقدان مدارک قانونی کافی، مانع از اقدامات پیشگیرانه شد. نهایتاً، حمله صورت گرفت و پدر آن خانواده جان باخت. تحقیقات بعدی نشان داد که عامل حمله، برادر همان مجرم سابق بود — و یک شبکه انتقامی در پس‌پرده این حوادث قرار داشت.

مایکل دیگر نه خود را ایمن می‌دانست و نه شهر را قابل‌اعتماد. با تصمیمی سخت، و مشورت با مافوق‌هایش، از لندن جدا شد. پدرش ابتدا از این تصمیم ناراضی بود، زیرا نمی‌خواست تنها بماند. اما مایکل با احترام، گفت‌وگو، و صبر، توانست رضایت او را جلب کند. درست پیش از مهاجرت، متوجه شد که پدرش با زنی دیگر وارد رابطه شده و دیگر آن‌چنان تنها نیست. همین دانستن، دل مایکل را آرام کرد.

در سال ۲۰۲۵، مایکل مک‌کینلی وارد LSSD شد و این‌بار با تجربه‌ای عظیم، زخمی در دل، اما عزمی راسخ، مأموریت خود را در شهری آغاز کرد که پرهیاهو، پیچیده، و بی‌رحم بود: Los Santos.

امروز، او به‌عنوان فرمانده دیویژن Traffic Enforcement، نه‌تنها مسئول نظم خیابان‌هاست، بلکه مسئول جان صدها شهروندی‌ست که هر روز در خیابان‌های این شهر زندگی می‌کنند. او باور دارد که “نظم”، فقط اجرای قانون نیست؛ بلکه حفاظت از کرامت انسانی‌ست — و برای مایکل مک‌کینلی، این مسئولیت چیزی کمتر از یک قسم مقدس نیست.

تاریخچه فعالیت

---

رزومه و تاریخچه

---

 

---